ابن حمزه روایت کرده است:
از علی بن اسباط نقل شده که گفت: همراه امام جواد علیه السلام، در حالی که
بر الاغی سوار بود، از کوفه بیرون رفتیم، به رمه ی گوسفندی برخورد کردیم که
ناگهان، گوسفندی از رمه جدا شد و در حالی که بانک و فریاد (ناله) می زد،
نزد امام جواد علیه السلام آمد، حضرت به من دستور داد که شبان را فرا
بخوانم و من، چنین کردم.
امام جواد علیه السلام فرمود: ای شبان! این گوسفند که صاحب دو فرزند شیر
خوار است، از تو شکایت دارد، چه اینکه در دوشیدن شیرش، بر او ستم می کنی و
چون شب هنگام به خانه صاحبش باز می گردد، هیچ شیری در پستانش نمی یابد،
اکنون دست از ظلم و ستم بر او بردار، یا از خدای متعال می خواهم که عمرت را
کوتاه سازد.
امام جواد علیه السلام فرمود: ما گنجینه داران دانش و نهان و حکمت خدای متعال و جانشینان پیامبران او هستیم و بندگان محترم و گرامیش می باشیم.[1] .
طبری گفته است:
از عبدالله بن سعید نقل شده که گفت: محمد بن علی بن عمر تنوخی اظهار داشت: امام جواد علیه السلام را دیدم، در حالی که با گاو نری سخن می گفت و گاو، سر خود را حرکت می داد، ناباورانه عرض کردم: چنین نیست، بلکه شما به گاو دستور می دهید (دستور دهید!) که با شما سخن بگوید؟
حضرت فرمود: (علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شی ء) [2] «زبان پرندگان به ما، تعلیم داده شده و از هر چیزی، به ما عطا گردیده است.».
سپس به گاو فرمود: بگو: خدایی جز خدای یکتا نیست و شریکی ندارد، پس گاو گفت:
(خدایی جز خدای یکتا نیست و شریکی ندارد.) آنگاه حضرت، دست مبارک خود را بر سر گاو کشید. [3] .
پی نوشت ها:
[1] الثاقب فی المناقب: 522 ح 455.
[2] نمل: 27 16.
[3] دلائل الامامة: 400 ح 356.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.