طبری آورده است:
زکریا بن آدم قمی گفته است: خدمت امام رضا علیه السلام بودم که امام جواد
علیه السلام را آوردند، در حالی که سن شریفش زیر چهار سال بود، پس دست
مبارکش را بر زمین نهاد و سر را به طرف آسمان بلند کرد و در اندیشه ای دراز
فرو رفت، امام رضا علیه السلام به او فرمود: فدایت شوم! چه چیز اندیشه ات
را به درازا کشانید؟ گفت:ظلم و ستمهایی که به مادرم فاطمه روا داشتند! به
خدا سوگند! آن دو را از قبر بیرون می کشم، آتش می زنم، ذرات وجودشان را می
پراکنم و به دریا می ریزم، پس امام رضا علیه السلام او را به نزد خود طلبید
و در آغوش کشید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت!
تو شایسته آن - امامت - هستی.[1] .
پی نوشت ها:
[1] دلائل الامامه: 400 ح 358.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.