کلینی روایت کرده است:
از علی بن سیف با واسطه، راجع به امام جواد علیه السلام نقل شده که گفت: به حضرت عرض کردم: شیعیان می گویند کم سن و سالید، حضرت فرمود: بهقین خدای متعال به داود علیه السلام وحی کرد سلیمان علیه السلام را که کودک بود و گوسفند می چرانید، جانشین خود قرار دهد، اما عابدان و دانشمندان بنی اسرائیل نپذیرفتند، لذا خدای متعال به داود علیه السلام وحی کرد که عصای گویندگان [منکرین] و عصای سلیمان را درک اتاق قرار ده و در آن را به مهر قوم مهر و موم کن و فردا روز، عصای هر کس که برگ و میوه داده بود، همو پیامبر است، حضرت داود علیه السلام ماجرا را به اطلاع آنها رسانید و آنها اظهار داشتند: راضی شدیم و پذیرفتیم.[1] .
او همچنین آورده است:
علی بن ابراهیم از پدرش نقل کرده که علی بن حسام به امام جواد علیه السلام عرض کرد: ای سرور من! مردم، امامت شما را به خاطر سن و سال کمتان نمی پذیرند، فرمود: و بدینگونه،
سخن خدای متعال را رد می نمایند که به پیامبر بزرگوارش فرمود: (قل هذه سبیلی أدعوا الی الله علی بصیره أنا و من اتبعنی) [2] بگو: «این راه من است، من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم به خدا سوگند! جز علی که تنها نه سال داشت، هیچ کس از او پیروی نکرد و من نیز نه سال دارم. [3] .
و نیز روایت کرده است:
احمد بن محمد بن عیسی از پدرش محمد بن عیسی نقل کرده که گفت: بر امام جواد علیه السلام داخل شدم و حضرت پیرامون چند مسأله، به مناظره پرداخت و سرانجام فرمود: ای ابا علی! شک و دودلی را از خود دور کن، پدرم، غیر از من کسی را نداشت.[4] .
و نیز روایت نموده است: محمد بن اسماعیل بن بزیع نقل کرده که گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به شئون امام پرسیدم و عرض کردم: آیا کوچکتر از هفت سال هم امام می شود؟ فرمود: آری و کوچکتر از پنج سال نیز، سهل گفت: علی بن مهزیار در سال دویست و بیست وک، این روایت را برایم تعریف کرد.[5] .


پی نوشت ها:
[1] کافی 1: 383 ح 3.
[2]وسف: 23 108.
[3] الکافی 1: 384 ح 8.
[4] الکافی 1: 320 ح 3.
[5] الکافی 1: 384 ح 5.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.